درباره وبلاگ

من آشنای دیروز غریبه امروز و فراموش شده فردایم پس در آشنایی امروز می نگرم تا در فردا یادم کنی.
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها

سلام دوست عزیز در صورتی که دوست دارید با ما تبادل لینک بنمایید زمانی که مارا به لینک خود افزودید به ما بگویید در صورت بودن آدرس ما شما هم به لینک های ما افزوده می شوید.

باتشکر مدیریت







<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 104
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 104
بازدید ماه : 255
بازدید کل : 73109
تعداد مطالب : 203
تعداد نظرات : 120
تعداد آنلاین : 1

جور دیگر باید زیست
به نام تنها پناه دیار آشفتگان سرنوشت
چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:به جای هفت سین , :: 18:36 ::  نويسنده : SARH       

مثل اسب عصاری

هی گرد دیروزی ترین عقده هایمان

دور می زنیم

وچشم که باز می کنیم

سفید ، ارغوانی ، سرخ

جای جای شاخه ها

برف و پاییز را گرفته اند

و هیچ التفاتی نیست

که این محول الحول بر احوال

به چه کار می آید؟

وقتی که اصلا نمی دانیم

چند جفت دست ، از آن دست های گرم

آن هاکه در یک زهدان

نخستین فریاد را گریه کردیم

حالا ازاین دنیا جدا است

می گوییم حول حالنا...

که خانه تکانی نکرده ایم

مهمان دعوت می کنیم !

چند ...  چند... چند....

وچند بار بوی پونه و بابونه را بغض کرده ایم

چند شب بی فانوس

بر روشنای چشم های کور و

برگوش های بسته مان

حتی یک پنجرهء بسته را گشوده ایم ؟

بانگ می زنیم

ای مقلب القلوب سنگین و برفی ما

قفل است... قفل است ... بسته است

راه می بندیم و سگ می نشانیم

خوب معلوم است

که راه کج می کند

گیج می شود

هم نسیم ، هم سحر

روز باور کنید نو نمی شود

روز نو نمی شود ،  باور کنید

وقتی خواب های هراس انگیز

در خانه می بینیم

و رویاهای دلنواز

پشت دیوار های دروغ

و فاضلاب های کینه و کدورت

کودری ها را نه جامه می کنیم

که کفن می دوزیم

حالا بیا این فانوس را روشن کنیم

هفت سین که اسم نیست

سیب و سیر و سوسن هم نیست

آن ماهی سرخ و لغزان است

آبش کدر باشد

می میرد

به همین سادگی



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد